دانستنی ها

هدف از ایجاد این سایت افزودن اطلاعات عموم می باشد

دانستنی ها

هدف از ایجاد این سایت افزودن اطلاعات عموم می باشد

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

درست یا اشتباه بودن ازدواج دانشجویی

درست یا اشتباه بودن ازدواج دانشجویی ، را برای شما عزیزان و کاربران محترم مجله دلگرم قرار داده ایم , با مجله دلگرم همراه باشید.

 

درست یا اشتباه بودن ازدواج دانشجویی

 

زمانی که همدیگر را در حیاط دانشگاه دیدند، هیچ وقت فکر نمی‌کردند در یک مراسم جمعی، با دیگر هم‌کلاسی‌هایشان، بر سر سفره عقد بنشینند و پیمان زناشویی ببندند.

 

ازدواج‌های دانشجویی چند سالی است که برای تبلیغ ساده‌زیستی و ترویج فرهنگ ازدواج در دانشگاه‌های آزاد و دولتی رواج یافته است. اما آیا می‌توان گفت برگزاری این‌گونه جشن‌ها به ترغیب جوانان به امر ازدواج، علی‌رغم تمامی مشکلات موجود می‌انجامد؟ در این گزارش، در پی پاسخ به برخی سؤالات از نگاه دانشجویان بوده‌ایم.

 

محمود امیری، دانشجوی سال آخر دانشگاه تهران، هدف از برگزاری مراسم ازدواج دانشجویی را تبلیغ ساده‌زیستی می‌داند و می‌گوید: «دانشگاه زمینه مشاوره را برای دانشجویان ایجاد کرده و این مرکز می‌تواند به دانشجویان در شناخت یکدیگر و ازدواج به آنها کمک کند. ما سعی کردیم کلاس‌های مشاوره‌ای برای آموزش پیش از ازدواج آنها در نظر بگیریم تا به دانشجویان کمک کند با مشکلات مواجهه بهتری داشته باشند.»

 

پدیده ازدواج دانشجویی چند سالی است که مورد توجه قرار گرفته. اما آنچه در این سال‌ها با عنوان ازدواج دانشجویی بیان می‌شود دقیقاً ازدواج دانشجویی نیست،‌ زیرا در این نوع ازدواج لازم نیست که دو طرف دانشجو باشند و تنها دانشجو بودن یکی از طرفین کافی است.

 

اما ازدواج دانشجویی در معنای دقیق کلمه ازدواجی است که هر دو طرف دانشجو و در دانشگاه با هم آشنا شده باشند و ازدواج کنند. این نوع ازدواج البته موافقان و منتقدانی دارد. برای نمونه، سؤالاتی که همواره مطرح می‌شود این است: آیا آشنایی دختر و پسر در دانشگاه و رابطه آنها با همدیگر به ازدواجی موفق می‌انجامد؟ آسیب‌های این نوع ازدواج چیست.

 

پاسخ  سوالات راجع به ازدواج های دانشجویی را از زبان یک روانشناس بخوانید:

 

 


ابتدا می‌خواستم به طور کلی نظرتان را درباره ازدواج‌های دانشجویی بیان کنید. البته منظور من از ازدواج‌های دانشجویی فقط معطوف به آن نوع ازدواج دانشجویی که الان در دانشگاه‌ها مطرح است و هر ساله جشنی برگزار می‌شود نیست، زیرا همان‌طور که مستحضرید، در این نوع ازدواج حتماً لازم نیست که دو طرف دانشجو باشند. منظور من بیشتر آن نوع ازدواج‌های دانشجویی است که دختر و پسر در دانشگاه با هم آشنا می‌شوند و تصمیم می‌گیرند که با هم ازدواج کنند.

 

 


در حقیقت، یکی از نحوه‌های صورت گرفتن ازدواج در حال حاضر این نوع ازدواج است. دختر و پسر فرایند آشنایی را در مدتی طی می‌کنند، حتی ممکن است به هم علاقه‌مند شوند یا مناسبات عمیق‌تری با هم داشته باشند و بعد به ازدواج ختم شود. در مورد اینکه گفته می‌شود این نوع ازدواج مناسب است یا نه باید گفت که اصولاً ازدواج امر خوب و مناسبی است. اینکه دو جوان تصمیم به ازدواج بگیرند و رابطه عفیفانه‌ای بین آنها وجود داشته باشد بسیار خوب است.

 

همیشه که نباید قواعد ازدواج را یک چیز از پیش تعیین شده در نظر گرفت. ولی نکته‌ای که اینجا هست میزان آشنایی، نوع آشنایی و نوع عواطفی است که ممکن است این دو نفر به هم داشته باشند و این موارد نکات مثبت و منفی‌ای در پی دارد. مثلاً دختران و پسرانی که با هم آشنا می‌شوند یک مقدار کشش عاطفی هم به همدیگر پیدا می‌کنند. البته سنشان و خصوصیات طبیعی و غریزی‌شان هم این را ایجاب می‌کند.

 

گاهی اوقات به دلیل کم‌تجربگی، این اتفاق به درستی به خانواده‌ها انتقال داده نمی‌شود. بسیاری از مواقع انتخاب غلط نیست، اما نحوه طرح آن برای خانواده‌ها نسنجیده و نادرست است.

 

گاهی اوقات هم فاصله زمانی بین آشنایی دختر و پسر و طرح آن برای خانواده‌ها بسیار زیاد است. یعنی طول مدت آشنایی بسیار زیاد شده و رابطه دختر و پسر به جای آنکه صرف شناخت همدیگر بشود، به صورت نوعی زندگی دو نفره ادامه پیدا می‌کند. یعنی ظاهراً هیچ ازدواجی صورت نگرفته، ولی یک پیوند عاشقانه، طولانی مدت و صمیمانه همراه با درگیر شدن در سرنوشت همدیگر پدید آمده. خب، این در حقیقت دیگر روند انتخاب نیست. نکته دیگر آنکه من اعتقادم این است که عشق برای ازدواج فوق‌العاده ضروری است. آدم یا باید عاشق باشد یا بتواند علاقه‌مند شود.

 

عشق برای ازدواج بسیار ضروری است، اما باید توجه داشت که عشق شرط لازم است،‌نه کافی. عشق گذرنامه و مجوزی برای ازدواج نیست. انسان با دیدن ظاهر یا پاره‌ای از تجلیات شخصیت یک فرد به او علاقه‌مند می‌شود، اما در نظر نمی‌گیرد که اینها دال بر تمامی ویژگی‌ها و خصوصیات آن شخص نیست. مثل این است که انسان با دیدن یک اتاق خانه بخرد، در حالی که اتاق‌های دیگر را ندیده. بعد هم که ازدواج می‌کند، با تجلیات دیگر طرفش آشنا می‌شود و چون این ویژگی‌ها را نامناسب می‌بیند، معترض و ناسازگار می‌شود.

 

 

برخی از منتقدان ازدواج‌های دانشجویی به این نکته اشاره می‌کنند که چون افراد با قومیت‌های متفاوتی در دانشگاه گرد آمده‌اند، احتمال فراوانی وجود دارد که دختر و پسر دانشجویی که با هم آشنا می‌شوند از قومیت‌های متفاوتی باشند و این تفاوت قومیتی احتمال موفقیت ازدواج را کاهش می‌دهد. شما تا چه اندازه با این نظر موافقید؟


همیشه وقتی از من سؤال می‌کنند که ازدواج را چطور می‌بینی، می‌گویم که ازدواج شانس نیست، بلکه سازش است. سازش‌دهی و سازش‌پذیری است. سازش‌کاری نیست، بلکه سازگاری است. منظورم این است که ازدواجی موفق است که دو نفر با هم انطباق پیدا کنند. نمی‌توانیم بگوییم فلانی شانس آورد که یک همسر خوب گیرش آمد،

 

بلکه باید گفت فلانی و همسرش درجه سازش‌دهی و سازش‌پذیری‌شان بالاست. یعنی راحت‌تر می‌توانند با هم انطباق پیدا کنند و البته شرایطشان هم به آنها کمک کرده و بادهای مساعدی وزیده. ازدواج سازشکاری نیست به این معناست که تمامیت وجود یک نفر محو فرد مقابل بشود و فقط فرد مقابل برنده باشد. از نظر من، همان‌طور که جان‌ اشتاین‌بک می‌گوید، خوشبختی یک امر جمعی است.

 

 

ازدواجی موفق است که دو نفر با هم انطباق پیدا کنند. نمی‌توانیم بگوییم فلانی شانس آورد که یک همسر خوب گیرش آمد، بلکه باید گفت فلانی و همسرش درجه سازش‌دهی و سازش‌پذیری‌شان بالاست.


حالا چه چیزی باعث سازش می‌شود؟ هر چقدر نزدیکی دو نفر بیشتر باشد امکان سازش بیشتر است. مثلاً اگر دختر و پسر هر دو از یک فرهنگ و خرده فرهنگ باشند، از یک سطح تحصیلات برخوردار باشند،

 

 

سن، ویژگی‌های ظاهری، افکار، اهداف و سبک زندگی‌شان بیشتر شبیه هم باشد، قطعاً سازششان بیشتر است. یعنی شباهت‌ها باعث جذابیت می‌شوند. البته تفاوت‌هایی هم در بین دو نفر وجود دارد.

 

منتها این تفاوت‌ها طوری نیست که انطباق را امکان‌ناپذیر کند. از دید اسلام هم که نگاه کنیم، می‌بینیم که می‌گوید دو نفری که می‌خواهند با هم باشند باید هم‌کفو باشند. منظور از کفویت همتا بودن است. همتایی به زن و مرد برای موفقیت در ازدواج کمک می‌کند.

 

بیشتر ازدواج ها با فرهنگهای متفاوت طبقات اجتماعی به جدایی منجر می شود‎

 

بارها اتفاق افتاده که دو طرف از طبقات متفاوتی بودند. گاه یکی از این دو نفر به خودش فشار می‌آورد که بالا بودن طبقه خودش را منکر شود، ولی طرف مقابل احساس حقارتش تشدید می‌شود. این ازدواج منجر به مشکلات و در نهایت، جدایی می‌شود.

 

در ازدواج دانشجویی هم این اتفاق می‌افتد. دو جوان که از فرهنگ‌های متفاوت طبقات اجتماعی متفاوت هستند به هم علاقه‌مند می‌شوند و روی ازدواج با همدیگر هم اصرار دارند. اینها کاملاً به مسائل غیرواقع‌بینانه نگاه می‌کنند و می‌گویند این ازدواج هیچ اشکالی ندارد.

 

 

البته برخی از خانواده‌ها هم به ازدواج فرزندانشان به عنوان وجه‌المصالحه نگاه می‌کنند و از طرف دیگر، برخی از جوانان برای آنکه با خانواده خود مقابله کنند می‌خواهند خودشان تصمیم بگیرند، ولو اینکه تصمیمشان غلط باشد.

 

خانواده‌ها هم به این حالت‌ دامن می‌زنند، به این صورت که برخوردهایشان با نگرانی توأم است، ناسنجیده عمل می‌کنند، فرزندانشان را به خوبی راهنمایی نمی‌کنند، رابطه‌شان با آنها دوستانه نیست، شکافی بین آنها وجود دارد و گاهی اختلاف، دوری و غربت در بینشان حاکم است. وقتی فرزندشان به سن ازدواج می‌رسد، نه تنها کمک‌کننده‌اش نیستند، بلکه مدعی هم هستند. این مسئله باعث می‌شود که در خانواده تعارض و کشمکش ایجاد شود.

 

 

منظورتان از اینکه کمک‌کننده نیستند و مدعی‌اند چیست؟
مثلاً کسی را که فرزندشان برای ازدواج انتخاب کرده به بهانه‌های مختلف نمی‌پسندند و می‌گویند فلان کسی را که من انتخاب کرده‌ام باید انتخاب کنی. ولی باید در این روند به جوان کمک کرد و به عشق و علاقه و انتخابش احترام گذاشت. والدین نباید رابطه‌ای قیم‌وار با فرزندشان داشته باشند، بلکه باید او را طوری تربیت کنند که انتخاب‌کننده و تصمیم‌گیرنده باشد و البته تصمیمات او هم واجد ارزش‌ها و معیارهای خوب و سنجیده باشد.

 

والدین فقط باید در تصمیماتی که فرزندان جوانشان می‌گیرند به او کمک کنند و از او حمایت کنند. حمایت هم تنها جنبه مالی ندارد، بلکه جنبه عاطفی هم دارد. توجه داشته باشند که در ازدواج فشار زیادی بر جوان وارد می‌شود. درست است که ازدواج امر مبارکی است، اما پراسترس هم هست. پس فرزند ما در این زمان نیاز دارد که در کنارش باشیم، نه در مقابلش. نباید مدعی و سرزنش‌کننده او باشیم یا اینکه انتخاب او را نادیده بگیریم یا تمسخر کنیم، بلکه باید نقش تکمیلی و تصحیحی داشته باشیم.

 

ولی متأسفانه الان شاهد هستیم که در اکثر ازدواج‌هایی که خانواده‌ها با آنها موافق نیست مواضعی اتخاذ می‌شود که هم باعث از دست رفتن احترام خانواده‌ها ورنجیده شدن آنها می‌شود، هم باعث فاصله گرفتن خانواده‌ها از فرزندشان. اگر خانواده‌ای ازدواجی را نامطلوب دید، باید سعی کند فاکتورهای مورد نظرش را به فرزندش انتقال دهد تا او این موارد را ببیند. وقتی این کار انجام گرفت ولی جوان از تصمیم‌ خود منصرف نشد، خانواده حتی اگر مخالف باشد، باید هدایتگر باشد.

 

 

حتی اگر مطمئن باشند که این ازدواج به شکست منتهی می‌شود؟
بله. حلقه آخر نجات این است که آنان از فرزندشان حمایت کنند، زیرا راه حل دیگری وجود ندارد. همه حرف‌ها گفته شده و اتمام حجت شده. حالا وقت حمایت است. براساس تجارب ما، عدم حمایت خانواده‌ها باعث افزایش احتمال جدایی می‌شود. این مسئله یک نوع رفتار بزرگوارانه و بخردانه است و می‌تواند به زندگی پایدار فرزندان کمک کند. نظر من این است که ازدواج یک انتخاب و تصمیم شخصی است.

 

منتها باید فرد بداند که با چه کسی می‌خواهد ازدواج کند و خودفریبی نباشد. متأسفانه بسیاری از دانشجویان گرفتار خودفریبی‌های متعددی در ازدواج می‌شوند. ازدواج عجولانه هم اصلاً تجویز نمی‌شود. بزرگ‌ترین آسیب‌ها در ازدواج‌های عجولانه است که متأسفانه به کرات این‌گونه ازدواج‌ها را به خصوص در دانشجویان مشاهده می‌کنیم. دختر و پسر دانشجویی که مدت مدیدی با هم دوست و همکلاسی بودند والدینشان را مجبور می‌کنند که هر چه زودتر به خواستگاری بروند و در این راه، شرایط خانواده‌، موانع و بی‌تناسبی‌ها را در نظر نمی‌گیرند و یک بحث منطقی و منصفانه با والدینشان نمی‌کنند. آنها طوری با پدر و مادرشان برخورد می‌کنند که انگار در این زمینه علامه دهرند.

 

 

سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا شما دوره دانشجویی را دوره مناسبی برای ازدواج می‌دانید؟
اول اینکه اتفاقات با نظر ما انجام نمی‌شود. اتفاقات رخ می‌دهند و ما باید آنها را تجزیه و تحلیل کنیم. از نظر من، دوره دانشجویی دوره‌ای جدی و مهم است. من همیشه تأسف می‌خورم که دانشجویان مسئله تحصیلشان را بسیار بی‌انگیزه دنبال می‌کنند. این هشداری به همه ماست تا دنبال پیدا کردن راهی برای افزایش انگیزه دانشجویان باشیم. اما به هر ترتیب، دانشجو در سنی است که نیازهایی دارد. خواه‌ناخواه موقعیت‌هایی برای او پیش می‌آید.

 

 

 

 

گاهی اوقات ازدواج صورت از پیش‌تعیین شده‌ای ندارد، بلکه برای فرد پیش می‌آید. چنین موقعیت‌هایی را نمی‌توان مسکوت گذاشت. آیا در صورت ازدواج زندگی دانشجویی لطمه می‌خورد؟


بله، خیلی اوقات این اتفاق می‌افتد. البته برخی از دانشجویان هم زندگی‌شان منظم‌تر می‌شود. در ایران، هر چه افراد پرکارتر شوند منظم‌تر می‌شوند.


معاون آموزشی ستاد ازدواج دانشجویی اشاره کرده بود که طبق تحقیقات، دانشجویانی که ازدواج می‌کنند نمره‌های بالاتری در امتحاناتشان کسب می‌کنند.
بزرگ‌ترین آسیب‌ها در ازدواج‌های عجولانه است که متأسفانه به کرات این‌گونه ازدواج‌ها را به خصوص در دانشجویان مشاهده می‌کنیم.

 

البته خیلی از پژوهش‌هایی که می‌شود قابلیت تعمیم ندارد، ولی امیدوارم که این وضعیت وجود داشته باشد. نکته دیگری هم که در اینجا وجود دارد این است که کسب نمره بالا حکایت از معلومات زیاد نمی‌کند. متأسفانه این هم از آسیب‌های دانشگاه‌های ماست. ولی می‌توان گفت بعضی اوقات بین افرادی که در رشته‌های دشوارتر و پراسترس‌تر درس می‌خوانند این ازدواج است که قربانی درس و تحصیل می‌شود.

 

 

لطفاً این مسئله را دقیق‌تر و مشخص‌تر توضیح دهید.
یعنی دو طرف به هم رسیدگی نمی‌کنند. بارها در بین مراجعانم مشاهده کرده‌ام که شوهر گلایه می‌کند که هر وقت می‌خواهم مادرم را دعوت کنم، زنم می‌گوید امتحان و درس دارم. زن هم از طرف دیگر گلایه دارد که اینها هر وقت به مهمانی می‌آیند تا دیروقت می‌نشینند، در‌حالی‌که من امتحان دارم. گاهی اوقات دوره دانشجویی با به دنیا آمدن بچه توأم می‌شود که باعث لطمه به فرزندپروری می‌شود. من دانشجویی داشتم که رفته بود توی یک اتاق و برای امتحان دکتری درس می‌خواند، درحالی‌که بچه‌هایش پشت در گریه می‌کردند.

 

به هر حال، فرد نمی‌تواند به راحتی بگوید که من تحصیلاتم را پشت سر گذاشتم و در عین حال، به بچه‌هایم هم خوب رسیدگی کرده‌ام. این شرایطی است که دنیای ما با آن روبه‌روست. درس هم که نباشد اشتغال وجود دارد. چاره‌ای هم نیست. نسل‌های قدیم با شخم ‌زدن و بیل زدن و کارهای یدی سختی می‌کشیدند و نسل‌های جدید با درس خواندن و کار کردن توأمان و تحمل فشارهای اجتماعی سختی می‌کشند.

 

 

منظورتان این است که صرف وجود این لطمات باعث نمی‌شود که ما نگاه منفی به ازدواج دانشجویی داشته باشیم؟
اگر هم نگاه منفی داشته باشیم، این نگاه منفی را نمی‌توانیم تجویز کنیم و بگوییم که دانشجو نباید ازدواج کند چون نه حرف درستی است، نه ممکن است. به هر حال، دانشجویان ازدواج می‌کنند. دولت‌ها،

 

نهادهای مربوط به جوانان و دانشگاه‌ها باید وظایفی را در این مورد برای خودشان تعریف کنند. همان‌طور که خانواده‌ها یک‌سری وظایف را برای خودشان تعریف کرده‌اند. بزرگ‌ کردن نوه‌ها، به مهمانی‌های فرزندشان کمک کردن، کمک‌های مالی و تدارک خانه از جمله مواردی هستند که برخی از خانواده ها برای کمک به فرزندانشان بر عهده گرفته‌اند.

 

 

 

در بحث ازدواج دانشجویی ما با سه گروه روبه‌رو هستیم؛ دانشجو، خانواده، دولت و دانشگاه‌ها. شما به عنوان یک روان‌شناس، برای اینکه دانشجویانی که ازدواج می‌کنند با مشکلات کمتری مواجه شوند چه راهکارهایی پیشنهاد می‌کنید؟


قطعاً آگاهی بخشیدن پیشگیرانه است. پیشگیری از هر نوع آسیب آگاهی دادن به‌موقع است. تربیت صحیح فرزندان هم باید در نظر قرار بگیرد. تربیت از بدو تولد شروع می‌شود. والدین باید فرزندانشان را طوری تربیت کنند که بتوانند هیجاناتشان را کنترل کنند. باید به جوان آگاهی داد که عشق پدیده‌ای نیست که باعث شود فرد دست و پایش را گم کند. این کشش‌ها نباید باعث شتاب‌زدگی شود. باید آشنایی

 

با جنس مخالف را به سمتی قابل پذیرش از نظر مذهب و اجتماع اشاعه بدهیم. خیلی اوقات می‌توانیم در خانواده و در فامیل نشست‌هایی داشته باشیم که پسرها و دخترها بتوانند ویژگی‌های همدیگر را به خوبی بشناسند و لزوماً هم هیچ‌کدام از مرزها و خط قرمزها شکسته نشود. فقط این‌گونه نباشد که وقتی فرد به دانشگاه می‌رود، جنس مخالف خودش را ببیند و زیر و رو شود.

 

دوم اینکه از طریق اساتید دانشگاه راهنمایی‌های صحیحی به دانشجویان داده شود که البته باید امکان این کار هم به اساتید داده شود.

 

دانشگاه‌ها هم باید در اشتغال به دانشجویان کمک کنند. همان‌طور که در اکثر دانشگاه‌های دنیا این‌گونه است. اگر این مسئله اتفاق بیفتد، لزوماً تنازعی بین بحث ازدواج و ادامه تحصیل اتفاق نمی‌افتد. مسئله دیگر این است که دولتمردان ما بسیاری از نیازهای جامعه را موجه و مشروع بدانند و بر این اعتقاد باشند که نیازهای مردم به‌ندرت نامشروع است. همه چیز نباید در سطوح نمادین باشد، به این صورت که یک جشن ازدواج دانشجویی برگزار کنیم و دو سکه بدهیم و تمام.

 

این کافی نیست. این‌کار فقط انتظار به وجود می‌آورد و افراد را ناکام‌تر می‌کند. باید قواعدی گذاشته شود. وزارتخانه‌ها باید نقششان را در قبال جوانان که یک چهارم جمعیتمان هستند، به‌خوبی اجرا کنند. خانواده‌ها هم باید توجه بیشتری به فرزندانشان داشته باشند که البته به دلایلی این امر صورت نمی‌گیرد. البته بعضی اوقات خانواده‌ها هم قربانی شرایط و مشکلات اجتماعی هستند، ولی در هر صورت آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها می‌تواند بسیار کمک کند.

 

 

آمار طلاق در ازدواج دانشجویی کم استحجت‌الاسلام محمدیان رییس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها درباره ازدواج دانشجویی معتقد است که بسیاری از مشکلات فرهنگی که ما در دانشگاه ها داریم، با ازدواج حل می شود و در سطح دانشگاه‌ها آرامش ایجاد می شود. ما امید داریم که یک همت عالی از دولت وجود داشته باشد که دانشجویان را به امرازدواج تشویق کند و در جهت ایجاد خوابگاه‌های متاهلین اقدامات بیشتری صورت بگیرد؛ چرا که با حل این مساله بخشی از مشکلات فرهنگی ما در دانشگاه‌ها حل می‌شود و در دانشگاه‌ها آرامش ایجاد می شود.

 


وی در گفت وگو با فارس با اشاره به افزایش آمار طلاق می گوید: مطابق بررسی‌ها، آمار طلاق در ازدواج‌های دانشجویی نسبت به سایر ازدواج‌های جامعه بسیار کمتر است، به دلیل اینکه ازدواج دانشجویان با شناخت کامل انجام می‌شود.

 


وی با بیان اینکه با توجه به اینکه دانشجویان ما در مراکز آموزشی عالی در سنینی هستند که بحث ازدواج و تشکیل خانواده از جمله ضرورت‌هاست ادامه می دهد: باید در این زمینه به طور جدی وارد عمل شد که تاکنون نیز اقدامات موثری در این زمینه صورت گرفته است.در همه دانشگاه‌ها جشن‌های ازدواج دانشجویی و مقدمات مربوط به این ازدواج‌ها چون کارگاه‌های آموزشی نهادینه شده است.از این جشن‌ها و کارگاه‌های آموزشی برای آشنایی جوانان با ازدواج و مفاهیم آن استفاده می‌‌شود تا زندگی آسانی داشته باشند

 

 


اگر حرف دیگری مانده بفرمایید.
من فقط به دانشجویان توصیه می‌کنم که مشاوره قبل از ازدواج را جدی بگیرند.

 

دانستنیهای قبل از ازدواج

این مطلب را به شما تقدیم میکنیم که اختصاص دارد به نحوه آشنایی زوج‌ها قبل از ازدواج. در آینده هم می‌خواهیم درباره وعده و 

وعیدهایی که زوج و زوجه قبل از ازدواج به هم می‌دهند اما بعدا یادشان می‌رود، خودآموز بنویسیم؛ البته اگر یادمان نرود.پیدا کردن زن یا

مرد ایدآل اصلاً کار ساده ای نیست. وقتی فکر میکنید که فرد ایدآل خود را پیدا کرده اید، هنوز هم ممکن است تردید داشته باشید. شک

داشتن به کسی که می خواهید با او ازدواج کنید، نه تنها کاملاً نرمال و طبیعی است، بلکه کاملاً سالم است.

 

مراسم رونمایی

نسل‌های قبل از ما نحوه آشنایی‌شان به این شکل بود که به آقای داماد می‌گفتند: «آقا داماد! عروس خانم» و به عروس هم می‌گفتند:

«عروس خانم! آقا داماد» و این لحظه‌ای بود که عاقد خطبه عقد را جاری کرده بود و دیگر حق انتخابی وجود نداشت.

به محض اینکه عروس از گل چیدن برمی‌گشت و بله را می‌گفت، از تازه‌عروس و تازه‌داماد پرده‌برداری یعنی رونمایی می‌کردند.

چه بسا ممکن بود اشتباهی هم پیش بیاید و بزرگ‌ترها که بانی مراسم بودند تصورشان این بوده که طرف‌شان عروس است و با

خودشان داماد به مراسم عروسی بردند ولی بعدا فهمیدند که آن طرفی‌ها هم فامیل داماد هستند و عروسی بلافاصله بعد از جاری

شدن خطبه عقد، به‌هم می‌خورد.

 

حمام و بنگاه عروس‌یابی

آن موقع مادربزرگ‌ها در حمام عمومی برای پسرهای دم‌بخت، عروس انتخاب می‌کردند یا دخترعموها و پسرعموها با هم ازدواج می‌کردند.

مثل الان نبود که مراسم خواستگاری را بیشتر برای آشنایی خانواده‌ها با هم برگزار ‌کنند.

قدیم‌ها چون دختر غیر از حمام عمومی و مدرسه حق نداشت از خانه بیرون بیاید، می‌گفتند: «مادر را ببین، دختر را بپسند». یک چیزی

توی مایه‌های پاس‌های رونالدینیویی و شیث رضایی بود که یک‌طرف را نگاه می‌کردند و به یک طرف دیگر پاس می‌دادند.

عکس بده، داماد تحویل بگیر

خود همین جنابعالی با یک عکس 4×3 رفتم خواستگاری؛ یعنی یک عکس به ابعاد 4×3 را به ما نشان دادند، دو روز بعد دیدیم گل

دست‌مان است و داریم زنگ خانه پدری طرف را می‌زنیم که برویم داخل بلکه به غلامی قبول‌مان کنند؛

یعنی هر دو طرف در عمل انجام شده قرار می‌گرفتند و دیگر مثل سیستم علی‌ اصغری فوتبال نبود که بشود زد زیرش و اگر زیرش

می‌زدیم باید هزینه «عمل» انجام شده را به بیمارستان پرداخت می‌کردیم.


مردم چه می‌گویند؟

وقتی رفتیم داخل، تنها ایرادی که به نظرمان رسید این بود که قد عروس‌خانم از داماد بلندتر است و عروس اگر رژیم نگیرد و قدش را کوتاه

نکند، نباید این ازدواج سر بگیرد وگرنه مردم چه می‌گویند؟

به نظر، بهانه قابل قبول و محکمه‌پسندی می‌آمد اما پدرزن آینده دست‌مان را خوانده بود و بلافاصله به اهالی خانه سفارش داد که متر را

بیاورند. وقتی متر را آوردند و عروس از دمپایی پاشنه‌بلندی که به پا کرده بود، پیاده شد، فهمیدیم که دلیل موجهی نبوده و قد داماد

بلندتر است.

دردسر پدرزن دنیادیده

پدرزن آینده، آدم دنیادیده‌ای بود. البته آن موقع من هم آدم دنیادیده‌ای بودم و دست‌کم سه، چهار بار فیلم «دنیا» را دیده بودم اما این فرق

می‌کرد.

پدرزن ما نمی‌دانیم کجای دنیا دیده بود که می‌گفت هرگونه رفت‌وآمد و آشنایی پیش از ازدواج ممنوع است. نامبرده (البته نامش را که

نبردیم، منظور همان «لقب‌برده» است) تاکید داشت اگر برنامه بیرون‌روی دارید و می‌خواهید جایی بروید باید با هماهنگی باشد و در

معیت نماینده تام‌الاختیار ایشان.

در دوران نامزدی فقط دو بار بیرون رفتیم که دفعه اول 1+5 نماینده از طرف خانواده همسر آینده ما را در قالب هیاتی همراهی ‌کردند.

 مقصد آن بیرون‌روی هم موزه دارآباد بود که بیشتر از آنکه یک قرار عاشقانه دو نفری باشد تبدیل شد به یک گردش علمی دسته‌جمعی

مدرسه‌ای. در آن قرار مدرسه‌ای تنها کاری که نمی‌شد انجام داد آشنایی با دختری بود که قرار بود با هم ازدواج کنیم.

 آن‌قدر آدم را می‌پاییدند که جرأت نمی‌کردم تو روی همسر آینده نگاه کنم؛ یعنی دفعه بعد اگر در خیابان یا در یک مهمانی او را می‌دیدم

نمی‌شناختمش، چون اصلا فرصت نشده بود نگاهش کنم.


قرار دوم را اول بگذار

قرار دوم ما زمانی بود که همه چیز قطعی شده بود و فردایش وقت قبلی گرفته بودیم برای محضر. بهانه این قرار هم این بود که برویم

بگردیم دنبال تالار عروسی. در تالاری در خیابان بهار تصمیم گرفتیم غذای سالن را هم امتحان کنیم.

دو پرس چلوکباب سفارش دادم. غذا را که آوردند دیدم همسر مهربان آینده بغض کرده که «مگه نمی‌دونی من چلوکباب دوست ندارم؟»

خب، وقتی پدر عروس اجازه نمی‌دهد زوج و زوجه با هم آشنا شوند، نتیجه‌اش همین می‌شود.

من باید کف دستم را بو می‌کردم که دخترخانم چلوکباب دوست ندارد؟ اصلا مگر داریم؟

کباب کوبیده را می‌شود دوست نداشت؟ کسی که کباب کوبیده دوست ندارد آیا به درد زندگی می‌خورد؟ اینها سوالاتی بود که همان

لحظه در ذهنم شکل گرفت اما بلافاصله برای آنکه موضوع کش نیاید، صورت مسئله را در ذهنم پاک کردم.

چیز خنده‌داری هست، بگویید بخندیم

به خانواده‌ها توصیه می‌کنم اگر چیزی هست که داماد درباره عروس باید بداند یا برعکس (برعکس به معنی نباید بداند نیست؛ یعنی

چیزهایی که عروس درباره داماد باید بداند) به طرف بگویند.

بعدا اگر خودش بفهمد شر می‌شود حتی اگر چیز خنده‌داری هم هست بگویید طرف مقابل هم بخندد؛ مثلا عکس روی شناسنامه را

حتما به همسر آینده نشان بدهید که هم بخندد و دلش باز شود، هم فکر نکند چیز خاصی را از او پنهان کرده‌اید. چیزی را از هم پنهان

نکنید تا «هم» نیز چیزی را از شما پنهان نکند.

اعتراف به خیانت خفیف

همین جا باید یک اعتراف هم بکنم. اصلا نمی‌دانم چرا هر بار با نوشتن این مطالب یک ندای درونی به من می‌گوید «اعتراف تو دلم فراوونه،

کجا بریزم» بعد جواب می‌دهم «همین جا، همین جا».

اعتراف می‌کنم که در تمام این سال‌ها به همسرم دروغ گفتم. همیشه به او می‌گفتم که خواننده محبوبم مدوناست، اما طرفدار «کایلی

مینوگ» بودم. همین می‌شد که مدونا توی خانه ممنوع بود اما همسر جان روی مینوگ حساسیتی نداشت و با خیال راحت می‌شد به

موسیقی او گوش کرد.


بیخودی راه دور نرویم

پدر همسر جان حق داشت. از آن سال به بعد خیلی‌ها را دیدم که یک مدت با هم نامزد بودند و معامله‌شان نشد و نامزدی را به هم

زدند. خیلی‌ها هم نامزد بودند آنها را رد صلاحیت کرد که البته این موضوع ربطی به بحث ما ندارد اما نامزدی ریسک بالایی دارد.

احتمالش خیلی زیاد است که یک نامزدی به هم بخورد. اصلا چرا راه دور برویم و بیخودی بنزین بسوزانیم؟

همین همسایه دوران بچگی خود ما، سه سال با یکی از دخترعمه‌هایش نامزد بود و روی دختر مردم اسم گذاشته بود (اسمش را

گذاشته بود عمه‌قزی، دور کلاش قرمزی)، آخرش سر جهیزیه با هم به هم زدند.

اصلا نامزدی هرچه کوتاه‌تر باشد، اول زندگی شیرین‌تر می‌شود و طرفین چیزهای بیشتری از همدیگر کشف و خنثی (!) می‌کنند.


 خوشگذرانی در قرار آزمایشگاه

خلاصه، داشتم می‌گفتم. قرار اول و دوم را که گفتم، اما قرار سوم ما توی آرایشگاه بود؛ یعنی نزدیک عصر شب عروسی رفتم آرایشگاه

دنبال عروس. سخت‌گیری‌های آقای پدرزن باعث شده بود ما که دو ماه قبل از عروسی عقد کرده بودیم، فقط دو بار موفق به دیدن

همدیگر شویم.

 چرا، یک‌بار هم رفتیم آزمایش که چون برادرزن آینده همراه‌مان بود، تا یکی، دو ساعت از ترس و استرس «آزمایش‌بند» شده بودم. آن

محدودیت‌های شدید و دست‌وپاگیر در دوران نامزدی باعث شد تا بعد از ازدواج از لج بقیه هی با هم قرار بگذاریم و به پدر همسرجان هم

نگوییم که کی داریم می‌ریم کجا!

خوشبختانه احتمالاً تا الان می دانید که نباید با کسی که بیش از حد مشروب می خورد، بیش از حد الواتی می کند، بیش از حد کار می کند، بیش از حد لاف می زند، معتاد است، بی وفا است و خیانت می کند، خشن و بیرحم است یا صادق نیست، ازدواج کنید.

اگر همسر آینده تان عاری از این صفات است و هنوز هم در ازدواج با او شک دارید، حتماً این مقاله را دنبال کنید. ما به شما کمک می کنیم که ببینید آیا این تردیدهایتان منطقی است و ارزش توجه دارد یا نه یا اینکه فقط بدون هیچ دلیل منطقی نگران هستید.

خوشبختی و حمایت احساسی

گرچه انتظار داشتن اینکه همسرتان همیشه و در همه حال شما را شاد کند، کمی غیرمنطقی است اما اگر همسرتان، مرد/زن ایدآل و مناسب شما باشد، خود به خود موجب شادی شما می شود و به شما حس قدرت در زندگی می دهد.

- وقتی احساس کنید که کسی هست که از رشد احساسی و عقلانی شما حمایت کرده و در این راه تشویقتان می کند، آنوقت است که می فهمید با فردی مناسب خود ازدواج کرده اید. خواست فرد ایدآل شما این است که از نظر احساسی سالم باشید و بتوانید روی پاهای خودتان بایستید. وقتی با فرد مناسب خود باشید، احساس بسیار خوبی درمورد خودتان خواهید داشت و حس اطمینان و امنیت خواهید کرد.

- فرد ایدآل شما هیچوقت منفی گرا، خودخواه، کم مایه و سست، ساکت، خجالتی، انتقادی، یا شلخته نیست. چرا باید وقتتان را با یک نادان بگذرانید؟

محبت، عشق و سکس

اهمیت زیادی دارد که کسی که با او ازدواج می کنید کسی باشد که با شما تفاهم داشته باشد و درمورد مسائل جنسی و عشقی، نیازها و خواسته های شما را درک کند.

- اگر همسر آینده تان "دوستت دارم" را نه فقط زبانی بلکه با اعمال محبت آمیز نشان دهد، می فهمید که می خواهید با فرد مناسبی ازدواج کنید. اعمال محبت آمیز به چیزهایی مثل این گفته می شود: اینکه وقتی خسته اید بفهمد، روز تولدتان را به یاد داشته باشد، دوست داشته باشد که وقتش را با شما بگذراند، به حرفهایتان گوش کند، به شما احترام بگذارد، وقتی دیر کردید به شما زنگ بزند، به شما محبت کند، اگر چیزی را نفهمیدید، درمقابلتان صبور باشد. موقع سلام و خداحافظی ببوسدتان، بدون هیچ دلیلی در آغوشتان بگیرد.

- اگر از نظر جنسی با همسر آینده تان تطابق داشته باشید، آنوقت می فهمید که می خواهید با فرد مناسبی ازدواج کنید. اگر هر دو شما به صمیمیت جنسی به شکل متفاوتی نگاه کند یا امیال جنسیتان متفاوت باشد، رابطه زناشوییتان به خطر می افتد.

- فرد مناسب برای ازدواج کسی است که دوستش داشته باشید و دوست شما باشد. او از گذران وقت با شما لذت می برد. اگر شما دو نفر با هم دوست نباشید، عشق و ازدواج شما خیلی زود محو خواهد شد.

- فرد مناسب برای ازدواج مهربان، باملاحظه و مودب است. مسائل پیش پا افتاده زندگی مثل گفتن "متشکرم" یا باز کردن در شاید قدیمی به نظر برسد اما نشان دهنده میزان احترام و علاقه و مهربانی فرد به شماست.

ارتباط، اهداف، و ارزش ها

شما و فرد مناسب شما برای ازدواج، اهداف و ارزشهای یکسانی دارید.

- داشتن علایق و نظرات مختلف اشکالی ندارد فقط به شرط اینکه درمورد عدم تفاهم در آنها به تفاهم رسیده باشید. بااینکه ممکن است همیشه با یکدیگر هم عقیده نباشید، صحبت کردن با فرد مناسب برای ازدواج همیشه جالب است وهیچوقت خسته تان نمی کند. او افکار و عقاید خود را طوری با شما مطرح می کند که ناراحتتان نکند.

- فرد مناسب برای ازدواج با درک اینکه تنها مسئله ثابت در زندگی، تغییر است، دوست دارد درمورد مسائل و مشکلات زندگی هم قبل و هم بعد از ازدواج با شما صحبت کند.

- فرد مناسب برای ازدواج شما را تشویق می کند که با تغذیه سالم و ورزش برای داشتن سبک زندگی سالمتر، تصمیم بگیرید. او برای توازن بخشیدن به کار و زندگی فردی شما، همراه و همگام با شما کار می کند.

- اینکه شما تنها کسی باشید که باید خانه را مرتب کند و از بچه ها مراقبت کند، دیگر خیلی قدیمی شده است. مرد مناسب شما در این مسئولیت ها خود را با شما شریک می داند.

- پیدا کردن فرد مناسب برای ازدواج به این معنا نیست که دیگر هیچ مشکل و اختلافی با هم نخواهید داشت. اما با فرد مناسب برای خود دیگر مطمئن هستید که می توانید به همراه هم مسائل و مشکلات را بررسی کرده و طوری آنها را حل کنید که هیچ صدمه این به ازدواجتان وارد نشود.

اعتماد و صداقت

فرد مناسب برای ازدواج، با شما صادق و روراست است.

- فرد مناسب برای ازدواج به شما اعتماد دارد و تلفن ها و استفاده شما از کامپیوتر را کنترل نمی کند، مدت زمانی که با دیگران می گذرانید را محدود نمی کند. وقتی همسر آینده تان سعی نکند که شما را از دوستان و خانواده تان جدا کند، آنوقت می فهمید که فردی مناسب برای ازدواج است. فرد مناسب برای ازدواج هیچوقت نمی خواهد که زندگی شما را کنترل کند، بلکه می خواهد زندگیش را با شما تقسیم کند.

- با فرد مناسب برای ازدواج هیچوقت نباید لازم باشد که از حریم شخصی خود دفاع کنید. وقتی از شما درمورد ساعتی که نیاز دارید به تنهایی بگذرانید سوال نشود، می فهمید که فرد مناسب برای خود را پیدا کرده اید.

- فرد مناسب برای شما به شما اطمینان دارد و جاسوسی شما را نمی کند. اگر قرار باشد هر حرکت خود را توجیه کنید، زندگی واقعاً سخت می شود.

پرچم های قرمز در روابط

اگر متوجه شدید که مسائل و مشکلاتی در روابطتان وجود دارد، به راحتی از آنها نگذرید و به هیچ وجه فکر نکنید که این مشکلات اهمیت زیادی ندارند یا با گذر زمان درست می شوند و طرفتان عوض می شود. برای داشتن یک ازدواج موفق، به  چیزهایی فرای عشق نیاز دارید.

ازدواج،همسر،پیداکردن همسر،راههای آشنایی،همسریابی

 

 گردآوری: دلگرم

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

سورپرایز کردن شوهر:حس دوست داشته شدن و محترم شمرده شدن در طول زندگی زناشویی امری حیاتی است.زمانی که شوهر شما بعد پایان کار روزانه یا بعد از اتمام یک دوره کار به خانه برمی گردد،سورپرایز کردن او دقیقا حس علاقه و احترام را درونش به وجود می آورد.ایده های سورپرایز کردن شوهر میتواند در هر محدوده ی مالی،زمانی و مکانی باشد.


گزینه های مختلف برای سورپرایز کردن شوهرتان از خرید هدیه تا ترتیب دادن یک اتفاق خوب بستگی به علایق و سلیقه شوهرتان دارد.در ادامه ما تلاش کرده ایم تا ایده های جالب و خوبی را که به طور کلی بیبشتر مردها را خوشحال میکند برای شما بازگو کنیم تا با سورپرایز کردن شوهرتا ن او را خوشحال کنید،با دلگرم همراه شوید:

 

 

یک شب رمانتیک در خانه بدون بچه ها

اگر بچه دارید،ترتیبی بدهید که بچه ها یک شب در خانه ی والدینتان یا با پرستار بچه بمانند تا شما و شوهرتان بتوانید یک شب رمانتیک و آرام را در کنار هم بگذرانید.فضای خانه را راحت و رمانتیک کنید.یک موسیقی آرام که مورد علاقه شوهرتان است را برای پخش بگذارید.غذای مورد علاقه اش را از رستوران سفارش دهید، و نوشیدنی و فیلم مورد علاقه اش را از قبل تهیه کنید.بعد از مدتی، لباس خوابی را که شوهرتان بیشتر دوست دارد بپوشید.این یک ایده ساده و تقریبا ارزان و بسیار رمانتیک است.

 

غذای مورد مورد علاقه شوهر

برای سورپرایز کردن شوهر،همیشه بهترین گزینه برای خوشحال کردن یک مرد،درست کردن غذای مورد علاقه ی اوست!دسر و پیش غذای اصلی و غذای مورد علاقه ی شوهرتان را قبل از اینکه او برسد تهیه کنید.اگر در آشپزی کردن مشکل دارید با حوصله قبل از آمدو شوهرتان از بهترین رستوران غذای مورد علاقه اش را تهیه کنید.یا میتوانید غذایی را تهیه کنید که شوهرتان دوست دارد اما به خاطر سختی تهیه آن ،زمان زیادیست آن را نخورده است.

 

خرید وسایل الکترونیکی

بیشتر مردها همواره تمایل به داشتن وسایل مختلف الکترونیکی دارند.برای مثال، موبایل جدید،یک mp3  پلیر،هدست یا در حد توانتان تلویزیون جدید و وسایلی از این قبیل که از قبل جملاتی از شوهرتان درباره داشتن آن شنیده اید.بهترین روش برای سورپرایز کردن شوهرتان با این وسایل اینگونه است که وسیله موردنظر را در جای مرتبط و یا معمول بگذارید و چیزی بروز ندهید تا خودش متوجه وسیله شود و از خوشحال شدن او لذت ببرید.

 

برنامه ای برای یک شب با دوستانش

اگر رویداد مورد علاقه ای یا مسابقه ای ورزشی که شوهرتان خیلی علاقه مند به شرکت در آن با دوستان خود می باشد،بلیط مورد نیاز و شرایط آن را فراهم کنید.البته باید مطمئن شوید که دوستانش برنامه را به صورت راز نگه دارند.بهترین روش برای این سورپرایز این است که از دوستانش دعوت کنید تا قبل از آمدن شوهرتان به خانه شما بیایند و هنگامی او به خانه آمد او را سورپرایز کنند و با هم راهی شوند.راه دیگر اینکه بلیط ها را در یک پاکت جایی که شوهرتان ببینید قرار دهید و او را سورپرایز کنید.

 

 سفر برنامه ریزی شده

برنامه ریزی برای این سورپرایز کمی حقه و حواس جمع می خواهد،چون مهم است که طوری سفر را برنامه ریزی کنید که مطلع شوید و مطمئن باشید برنامه یا کاری برای انجام در آن روزها ندارد.اگر کاملا سفر را تا لحظه ی آخر سورپرایز نگه دارید ممکن است با مخالفت شوهرتان روبرو شوید،پس حداقل 4 روز قبل به او بگویید که ترتیب یک سفر کوتاه سورپرایز برای آخر هفته برای او چیده اید و از او بپرسید کار و یا برنامه ای برای انجام دارد و موافق است یانه.به این نکته توجه کنید که جایی نزدیک را برای سفر آخر هفته و یا تعطیلات چند روزه تان انتخاب کنید تا باعث خستگی شوهرتان برای هفته ی کاری جدید نشود.

 

 

 تهیه و ترجمه:مجله اینترنتی دلگرم

نشاط رازانی

دانستنیهای قبل و بعد از ازدواج

پیامدهای مقایسه کردن شوهر با دیگر افراد

همسر من خیلی خوب است. خصوصیات رفتاری خوبی دارد، اما ازنظر درآمد با شوهرخواهرم فرق دارد. هیچ‌وقت نمی‌تواند مثل شوهرخواهرم پولدار باشد.گاهی در زندگی پیش می‌آید که زنان همسرشان را ازنظر مالی با همسر سایر اقوام و آشنایان مقایسه می‌کنند. شاید در نگاه اول این مقایسه به نظر بد نباشد. بعضی‌ها این نوع مقایسه را روشی می‌دانند برای تلاش بیشتر شوهرانشان در جهت به‌دست آوردن رتبه‌های مالی بالاتر، اما واقعیت این است که عملکرد مقایسه‌ای در زندگی مشترک به تخریب احساسات زن و شوهر منجر شده و زندگی را روبه سردی متمایل می‌کند.

 

از زندگی چه می‌خواهید؟

شما باید سطح انتظارات و خواسته‌هایتان را از زندگی مشخص کنید و به این آگاهی برسید که از زندگی چه می‌خواهید؟ و بعد از این‌که خواسته‌هایتان را مشخص کردید، سطح توانایی‌ها و امکاناتتان و میزان منطقی‌بودن آن‌ها را بسنجید. اگر شما بتوانید سطح خواسته‌ها و انتظاراتتان را با شرایط حاضر متعادل کنید، مسلماً از نگرانی‌هایتان کم می‌شود. آن‌چه که باعث می‌شود دست به مقایسه بزنید،

 

نداشتن هدف مشخصی برای زندگی‌تان است. زندگی شما منحصر به خود شماست و نباید اجازه بدهید اطرافیان و شرایط آن‌ها بر زندگی مشترک شما اثر سوء بگذارد.لطفاً به خاطر بیاورید:هروقت در زندگی‌تان دچار مقایسه مالی شوهرتان با سایر مردهای اقوام و آشنایان شدید، خوب است به خاطر بیاورید که شما همسرتان را انتخاب کرده‌اید و به او «بله» گفته‌اید. او روز اول تمام شرایطش را برای شما گفت

 

و شما با تفکر او را انتخاب کردید.در نظر داشته باشید:تفاوت‌های فردی یکی از اصول مهمی است که همه ازجمله زن و شوهر باید به آن توجه داشته باشند. هر انسانی در کنار جنبه‌های مثبت، نقاط ضعفی نیز دارد و تمرکزکردن بر جنبه‌های منفی و غفلت از جنبه‌های مثبت طرف مقابل، می‌تواند روابط را خراب کند؛ مقایسه نقاط منفی هر شخص با نقاط مثبت دیگران، ضربه جبران‌ناپذیری به افراد می‌زند.

 

پیامدهای مقایسه همسرتان با دیگران

مقایسه همسر با سایر مردها می‌تواند برای هر دو طرف رابطه، یعنی هم مرد و هم زن مشکل ایجاد کند. مقایسه‌های نادرست این مشکل را ایجاد می‌کند که باعث می‌شود همسرتان در نظر شما وجهه پایین‌تری پیدا کند، و لذا از جهت ذهنی نمی‌توانید او را بپذیرید و رفته‌رفته ممکن است نسبت به او سرد شوید. این سردی در رابطه، ممکن است به همه ابعاد زندگی وارد شود؛ از طرف دیگر این مقایسه‌های اشتباه، برای شوهرتان هم مشکل‌ساز می‌شود. ممکن است شوهرتان احساس کند همسرش او را آن‌طور که هست نپذیرفته و از او راضی نیست و درنتیجه سرخورده می‌شود و به افسردگی و نارضایتی از زندگی مبتلا می‌شود.

 

وقتی خانمی در ذهن خود شوهرش را با سایر اقوام و آشنایان مقایسه می‌کند، کم‌کم نسبت به همسر خود بی‌میل و رغبت شده و این بی‌میلی جرقه اختلافات و مشکلات درون‌خانواده‌ای را روشن خواهد کرد. به‌مرورزمان کار به‌جاهای باریک کشیده شده و حریم‌ها شکسته می‌شود و مرد و زن به یکدیگر احساس دلگرمی نمی‌کنند. روزبه‌روز از هم بیشتر فاصله می‌گیرند

 

و درنهایت حضورشان برای یکدیگر بی‌تفاوت می‌شود. از طرفی مقایسه‌کردن شوهرتان با سایر مردان فامیل و میزان دارایی‌های آن‌ها و شرایط مالی‌شان ممکن است باعث بروز نابه‌سامانی بیشتر در زندگی‌تان شود و همسرتان را در مسائل مالی و اقتصادی به سمت رشوه‌خواری، ریسک غیرمعقول اقتصادی و سوق دهد. از سوی دیگر مقایسه مالی ممکن است باعث ایجاد حسادت، از دست‌دادن اعتمادبه‌نفس، کاهش عزت مرد زندگی‌تان شود و از این طریق عامل بروز دعوا و پرخاشگری در محیط خانه و از بین‌ رفتن آرامش زندگی‌تان بشود.

 

همدلی به‌جای مقایسه

به‌جای ضربه‌زدن به زندگی و آرامش زندگی‌تان، با شوهرتان همدلی کنید! به او بگویید که قدر زحماتش را می‌دانید و متوجه تلاش‌های او برای زندگی مشترکتان هستید. جمله‌های شما او را به زندگی دلگرم خواهد کرد. درک متقابل شما به‌عنوان یک همسر می‌تواند بهترین عاملی باشد برای ایجاد انگیزه و فعالیت بیشتر شوهرتان. شاید چندبار گفتن این حرف‌ها در طول یک هفته، تکراری به‌نظر برسد، اما شما می‌توانید با شگردهای خاص زنانه‌تان، با نامه نوشتن، با کلمات شیرین در قالب یک پیامک تمام این حرف‌ها را بارها و بارها به همسرتان بگویید بی‌آنکه او احساس کند حرف‌های شما تکراری است.

 

توجه به جنبه‌های مثبت زندگی‌تان

به‌جای مثال‌زدن زندگی این‌وآن، بهتر است به زندگی خودتان فکر کنید و این‌که چطور با کمک‌های هم یک زندگی نوپا را شکل دادید و روزبه‌روز پیشرفت کردید. به تمام وسایل و چیزهای جدیدی که در طول مدت ازدواجتان برای یکدیگر خریده‌اید فکر کنید، به تمام مسافرت‌ها و باهم بودن‌هایتان، به روزهای شیرینی که در کنار هم سپری کرده‌اید. به خصوصیت‌های مثبت همسرتان توجه کنید. به همان چیزهایی که باعث شد تا شما او را از بین همه خواستگارهایتان انتخاب کنید و تا برای یک‌عمر زندگی‌تان را با او شریک شوید.

 

شکر بخاطر شرایط فعلی

وقتی شما مدام همسرتان را با دیگران مقایسه می کنید و کمبود های مالی تان را پر رنگ می کنید در حقیقت نعمت هایی که دارید را نمی بینید و شکر گزار نیستید. داستان زیر را بخوانید شاید تصمیم گرفتید بجای دیدن نعمت های دیگران نعمت های خود را ببینید و شکر گزار ی کنید:روزی حضرت داوود (علیه ‌السلام)

 

از خداوند متعال در خواست کرد تا همنشین خود در بهشت را ببیند. خداوند همنشینش را به وی معرفی کرد و داوود نبی همراه فرزندش سلیمان به دیدار او رفتند. حضرت می ‌خواستند بدانند که ویژگی‌ های ممتاز این فرد چیست که هنشین او در بهشت شده است. وقتی به خانه‌اش رسیدند دیدند خانه ‌ای بسیار ساده و محقّر دارد. از همسرش سراغ او را گرفتند که گفت:

 

«برای شکستن هیزم به جنگل رفته است». آن‌ ها به دنبالش رفتند که دیدند پشته‌ ای هیزم بر دوش گرفته و برای فروش آن به بازار می ‌رود. هیزم ‌ها را فروخت و با پول آن مقداری گندم خریداری کرد.حضرت داوود جلو رفت و بعد از سلام، خود را معرفی نمود. مرد که از دیدن داوود نبی در پوست خود نمی ‌گنجید با اشتیاق به روی مبارک پیامبر الهی می ‌نگریست و از این‌ که افتخار هم صحبتی با پیامبر بزرگ الهی شامل حالش شده اظهار خشنودی نمی ‌نمود.

 

حضرت داوود خواست که مهمان مرد شود و مرد هم با خوشحالی آن ‌ها را به خانه‌ اش دعوت نمود و با یکدیگر به سمت خانه ‌ی مرد به راه افتادند. مرد گندم‌ ها را آرد کرد و بعد از تهیه‌ی خمیر، چند قرص پخت نمود. سفره‌ ای پهن کرد. درون سفره سه قرص نان و مقداری آب بود. با یکدیگر مشغول صرف غذا شدند. مرد، هر لقمه ‌ای بر می ‌داشت، «بسم الله» می‌ گفت و وقتی لقمه ‌ها را می ‌خورد،

 

«الحمد لله» بر زبان جاری می ‌نمود. وقتی غذا تمام شد دست به سوی آب برد و آب را هم بدین منوال میل نمود. آن‌ گاه دست به آسمان بلند کرد و چنین گفت:خدایا! به چه کسی همانند من نعمت دادی! چشم و گوش و بدن سالم به من دادی. درخت‌ های جنگل را روزی من کردی در حالی که کاری برای آن‌ ها انجام نداده بودم. وقتی هیزم‌ ها را به بازار بردم،

 

بر دل شخصی انداختی تا هیزم ها را از من بخرد و اگر چنین نمی ‌کردی، هفته ‌ها هم می‌نشستم کسی از من نمی‌ خرید. با پول آن گندمی خریدم که دیگری آن را کاشته بود و کاری برای آن انجام نداده بودم... مرد آن ‌قدر گفت وگفت تا اشک بر چشمانش حلقه زد.حضرت داوود که به راز تقرب او به درگاه الهی پی برده بود به فرزندش سلیمان فرمود: «پسرم در تمام عمرم بنده ‌ای به این شگرگذاری ندیده بودم!» بحارالأنوار جلد۱۴، صفحه ی۴۰۳و۴۰۴٫

 

یکی از آسیب هایی که می تواند زندگی زناشویی را مورد تهدید قرار دهد مقایسه همسران است. مقایسه کردن هر کس با دیگران کار درستی نیست و کسی که بدین امر مبادرت می نماید،به یک نکته اساسی توجه نکرده وآن توجه به اصل تفاوت های فردی است. باید به خاطر داشت که قرآن نیز به امر متفاوت بودن انسان ها توجه داشت و در مقام بیان آن در آیه 14 سوره نوح می فر ماید:

 

"وقد خلقکم اطوارا"؛ به تحقیق شما را گوناگون متفاوت آفریدیم. اما این که چرا افراد متفاوت هستند، دلیلش آن است که از نظر وراثت و محیط با یکدیگر تفاوت دارند. یعنی هر کس از لحاظ ژنتیک با دیگری فرق دارد و اجد خصوصیاتی است که از نظر ارثی به او منتقل شده است و فرد در این گونه موارد شخصا نقشی ندارد. مثلا فرد در رنگ پوست و رنگ چشم خود و نظایر آن دخالتی ندارد. قبل از انتخاب همسر باید به این گونه امور دقت شود

 

و بعد از عقد در این گونه امور سخنی به میان آورده نشود و مقایسه ای صورت نگیرد. آدم قبل از ازدواج باید چشمانش را کاملا باز کند، اما بعد از ازدواج باید آنها را نیمه بسته نگاه دارد و یا گفته اند:"انسان قبل از ازدواج باید دو چشم خود را باز کند، اما بعد از ازدواج باید یکی از آنها را ببندد. مردان باید بدانند که در این گونه موارد زنان واقعا حساس هستند و مقایسه آنان با دیگران موجب پیدایش دلسردی در محیط خانواده می گردد.

 

اگر چنین مقایسه ای در دوران عقد و به ویژه ابتدای آن صورت گیرد، بیم آن می رود که در مواردی زندگانی مشترک دست خوش تهدید قرار گیرد و در برخی موارد عقد به ازدواج نینجامد، زیرا زنان در این مسئله نسبت به مردان حساس تر هستند و عده ی قابل ملا حظه ای از آنها نیز این گونه مسائل را از یاد نمی برند. به هر حال تکرار و تداوم مقایسه که معمولا با مذمت همسر همراه است، به قدری خطرناک است که می تواند

 

او را دچار اختلالات روانی و افسردگی سازد. انجام چنین مقایسه ای اگر چه از ناحیه زنان در مقایسه با مردان کمتر صورت می گیرد،ولی باید دانست که این امر نباید صورت پذیرد مثلا زنان در مواردی چون طاسی سر، بینی درشت و اموری از این نظیر از همسر خود ایراد گرفته و آنان را با دیگری مقایسه کرده اند و لذا ممکن است مرد نسبت به وفاداری همسر دچار تردید شود. پس مقایسه مرد با مردان دیگر در خصوص مسائل بدنی،

 

برای تداوم حیات خانوادگی امری زیانبار است و باعث پیدایش افکار پارانوئیدی در مردان می شود به منظور پیشگیری از بروز سردی در محیط خانواده و نیز پرهیز از ایجاد سو ظن در همسر هر گز نباید بین او و دیگران مقایسه ای به عمل آورد. این امر همان گونه که در مورد زنان متذکر شده ایم در مورد مردان نیز مطلوب نیست و در مواردی موجب ناپایداری زندگانی می شود. اگر چه انجام چنین مقایسه ها در تمام دوران زندگی امر نامطلوبی است

 

ولی در دوران عقد خطر آفرینی بیشتری در پی دارد، تا آنجا که در مواردی مانع شکل گیری ازدواج می گردد. مسئله دیگر مقایسه فرد با دیگران در زمینه عوامل تربیتی است که ناشی از قرار گرفتن فرد در محیط تربیتی نامناسب می باشد. مثلا خانمی رفتار اخلاقی شوهر خود را با رفتار مردی دیگر مقایسه می کند

 

و چون احساس می کند که همسرش در بروز چنین رفتاری نقش دارد و او نیز قصد تغییر رفتار همسرش را دارد، لذا سعی می کند که برای ایجاد تغییر در او از روش مقایسه کردن او با دیگری استفاده کند. در ضمن باید توجه به تفاوت های فردی داشت و از روش های دیگر برای اصلاح همسر بهره جست که اتفاقا از کارایی بهتری می تواند برخوردار باشد. مثلا برای رفع و یا کاستن از رفتار نامطلوب می توان از روش های تقویت مغایر یا ناهمساز بهره گرفت. یعنی به جای حمله کردن به رفتار نامطلوب و یا مقایسه همسر با دیگری، می توان رفتارهای خوب و مطلوب او را مورد تشویق قرار داد.

 

با افزایش رفتارهای خوب و مناسب در همسر، دیگر جایی برای انجام رفتارهای نامطلوب باقی نمی ماند. مقایسه کردن موجب تحقیر همسر می گردد. افراد در اثر احساس حقارت به جبران منفی روی می آورند. مقایسه کردن به عدم پذیرش فرد توسط همسر خویش تفسیر می شود. همسری که مورد مقایسه قرار می گیرد، نسبت به همسر خود بدبین می شود و گاه سو ظن و افکار پارانوئید در او پدید می آید که درمان آن اغلب ساده نیست.

 

معمولا مقایسه کردن همسر موجب دلسردی و کاهش انگیزه او در ادامه تلاش ها می گردد. ادامه مقایسه ها گاه موجب بروز دعوا و پرخاشگری در محیط خانه شده و آرامش را از میان می برد.دوام دعواها در محیط خانواده،ادامه ی حیات آن را به طور جدی در معرض خطر قرار می دهدوگاه نتیجه مقایسه چیزی جز پیدایش ناپایداری و یا طلاق در خانواده نیست.

 

گردآوری: مجله ی اینترنتی دلگرم